0:00
0:00

فصل   78

[قصیدهٔ آساف]

  ای قوم من شریعت مرا بشنوید!گوشهای خود را به سخنان دهانم فراگیرید!
2  دهان خود را به مَثَل باز خواهم کرد به چیزهایی که از بنای عالم مخفی بود، تنطق خواهم نمود،
3  که آنها را شنیده و دانسته‌ایم و پدران ما برای ما بیان کرده‌اند.
4  از فرزندان ایشان آنها را پنهان نخواهیم کرد. تسبیحات خداوند را برای نسل آینده بیان می‌کنیم و قوّت او و اعمال عجیبی را که او کرده است.
5  زیرا که شهادتی در یعقوب برپا داشت و شریعتی در اسرائیل قرار دادو پدران ما را امر فرمود که آنها را به فرزندان خود تعلیم دهند؛
6  تا نسل آینده آنها را بدانند و فرزندانی که می‌بایست مولود شوند تا ایشان برخیزند و آنها را به فرزندان خود بیان نمایند؛
7  و ایشان به خدا توکّل نمایند و اعمال خدا را فراموش نکنند، بلکه احکام او را نگاه دارند.
8  و مثل پدران خود نسلی گردنکش و فتنهانگیز نشوند، نسلی که دل خود را راست نساختند و روح ایشان بسوی خدا امین نبود.
9  بنیافرایم که مسلح و کمانکش بودند، در روز جنگ رو برتافتند.
10  عهد خدا را نگاه نداشتند و از سلوک به شریعت او ابا نمودند،
11  و اعمال و عجایب او را فراموش کردند که آنها را بدیشان ظاهر کرده بود،
12  و در نظر پدران ایشان اعمال عجیب کرده بود، در زمین مصر و در دیار صوعن.
13  دریا را مُنْشَقّ ساخته، ایشان را عبور داد و آبها را مثل توده برپا نمود.
14  و ایشان را در روز به ابر راهنمایی کرد و تمامیِ شب به نور آتش.
15  در صحرا صخره‌ها را بشکافت و ایشان را گویا از لجّه‌های عظیم نوشانید.
16  پس سیلها را از صخره بیرون آورد و آب را مثل نهرها جاری ساخت.
17  و بار دیگر بر او گناه ورزیدند و بر حضرت اعلیٰ در صحرا فتنه انگیختند،
18  و در دلهای خود خدا را امتحان کردند، چونکه برای شهوات خود غذا خواستند.
19  و بر ضد خدا تکلم کرده، گفتند، آیا خدا می‌تواند در صحرا سفرهای حاضر کند؟
20  اینک، صخره را زد و آبها روان شد و وادیها جاری گشت. آیا می‌تواند نان را نیز بدهد. و گوشت را برای قوم خود حاضرسازد؟
21  پس خدا این را شنیده، غضبناک شد و آتش در یعقوب افروخته گشت و خشم بر اسرائیل مشتعل گردید.
22  زیرا به خدا ایمان نیاوردند و به نجات او اعتماد ننمودند.
23  پس ابرها را از بالا امر فرمود و درهای آسمان را گشود
24  و منّ را بر ایشان بارانید تا بخورند و غلهٔ آسمان را بدیشان بخشید.
25  مردمان، نان زورآوران را خوردند و آذوقهای برای ایشان فرستاد تا سیر شوند.
26  باد شرقی را در آسمان وزانید و به قوّت خود، باد جنوبی را آورد،
27  و گوشت را برای ایشان مثل غبار بارانید و مرغان بالدار را مثل ریگ دریا.
28  و آن را در میان اُردوی ایشان فرود آورد، گرداگرد مسکنهای ایشان.
29  پس خوردند و نیکو سیر شدند و موافق شهوات ایشان بدیشان داد.
30  ایشان از شهوت خود دست نکشیدند. و غذا هنوز در دهان ایشان بود
31  که غضب خدا بر ایشان افروخته شده؛ تنومندان ایشان را بکُشت و جوانان اسرائیل را هلاک ساخت.
32  با وجود این همه، باز گناه ورزیدند و به اعمال عجیب او ایمان نیاوردند.
33  بنابراین، روزهای ایشان را در بطالت تمام کرد و سالهای ایشان را درترس.
34  هنگامی که ایشان را کُشت او را طلبیدند و بازگشت کرده، دربارهٔٔ خدا تفحص نمودند،
35  و به یاد آوردند که خدا صخرهٔ ایشان، و خدای تعالی ولیّ ایشان است.
36  امّا به دهان خود او را تملّق نمودند و به زبان خویش به او دروغ گفتند،
37  زیرا که دل ایشان با او راست نبود و به عهد وی مؤتمن نبودند.
38  امّا او به حسب رحمانیتش گناه ایشان را عفو نموده، ایشان را هلاک نساخت بلکه بارها غضب خود را برگردانیده، تمامیِ خشم خویش را برنینگیخت.
39  و به یاد آورد که ایشان بشرند، بادی که می‌رود و بر نمی‌گردد.
40  چند مرتبه در صحرا بدو فتنه انگیختند و او را در بادیه رنجانیدند.
41  و برگشته، خدا را امتحان کردند و قدوس اسرائیل را اهانت نمودند،
42  و قوّت او را به خاطر نداشتند، روزی که ایشان را از دشمن رهانیده بود؛
43  که چگونه آیات خود را در مصر ظاهر ساخت و معجزات خود را در دیار صوعن.
44  و نهرهای ایشان را به خون مبدل نمود و روده‌ای ایشان را تا نتوانستند نوشید.
45  انواع پشه‌ها در میان ایشان فرستاد که ایشان را گزیدند و غوکهایی که ایشان را تباه نمودند؛
46  و محصول ایشان را به کِرم صد پا سپرد و عمل ایشان را به ملخ داد.
47  تاکستان ایشان را به تگرگ خراب کرد و درختان جُمَّیِز ایشان را به تگرگهای درشت.
48  بهایم ایشان را به تگرگ سپرد و مواشی ایشان را به شعله‌های برق.
49  و آتش خشم خود را بر ایشان فرستاد، غضب و غیظ و ضیق را، به فرستادن فرشتگان شریر.
50  و راهی برای غضب خود مهیا ساخته، جان ایشان را از موت نگاه نداشت، بلکه جان ایشان را به وبا تسلیم نمود.
51  و همهٔٔ نخستزادگان مصر را کُشت، اوایل قوّت ایشان را در خیمه‌های حام.
52  و قوم خود را مثل گوسفندان کوچانید و ایشان را در صحرا مثل گله راهنمایی نمود.
53  وایشان را در امنیت رهبری کرد تا نترسند و دریا دشمنان ایشان را پوشانید.
54  و ایشان را به حدود مقدّس خود آورد، بدین کوهی که به دست راست خود تحصیل کرده بود.
55  و امّت‌ها را از حضور ایشان راند و میراث را برای ایشان به ریسمان تقسیم کرد و اسباط اسرائیل را در خیمه‌های ایشان ساکن گردانید.
56  لیکن خدای تعالی را امتحان کرده، بدو فتنه انگیختند و شهادات او را نگاه نداشتند.
57  و برگشته، مثل پدران خود خیانت ورزیدند و مثل کمان خطا کننده منحرف شدند.
58  و به مقامهای بلند خود خشم او را به هیجان آوردند و به بتهای خویش غیرت او را جنبش دادند.
59  چون خدا این را بشنید غضبناک گردید و اسرائیل را به شدت مکروه داشت.
60  پس مسکن شیلو را ترک نمود، آن خیمه‌ای را که در میان آدمیان برپا ساخته بود،
61  و [تابوت] قوّت خود را به اسیری داد و جمال خویش را به دست دشمن سپرد،
62  و قوم خود را به شمشیر تسلیم نمود و با میراث خود غضبناک گردید.
63  جوانان ایشان را آتش سوزانید و برای دوشیزگان ایشان سرودِ نکاح نشد.
64  کاهنان ایشان به دم شمشیر افتادند و بیوه‌های ایشان نوحهگری ننمودند.
65  آنگاه خداوند مثل کسی که خوابیده بود بیدار شد، مثل جباری که از شراب می‌خروشد،
66  و دشمنان خود را به عقب زد و ایشان را عار ابدی گردانید.
67  و خیمهٔٔ یوسف را رد نموده، سبط افرایم را برنگزید.
68  لیکن سبط یهودا رابرگزید و این کوه صهیون را که دوست می‌داشت.
69  و قدس خود را مثل کوه‌های بلند بنا کرد، مثل جهان که آن را تا ابدالآباد بنیاد نهاد.
70  و بندهٔ خود داود را برگزید و او را از آغلهای گوسفندان گرفت.
71  از عقب میشهای شیرده او را آورد تا قوم او یعقوب و میراث او اسرائیل را رعایت کند.
72  پس ایشان را به حسب کمال دل خود رعایت نمود و ایشان را به مهارت دستهای خویش هدایت کرد.