ايوب

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42

0:00
0:00

فصل   19

 پس‌ ایوب‌ در جواب‌ گفت‌:
2  «تا به‌ كی‌جان‌ مرا می‌رنجانید؟ و مرا به‌ سخنان‌ خود فرسوده‌ می‌سازید؟
3  این‌ ده‌ مرتبه‌ است‌ كه‌ مرا مذمّت‌ نمودید، و خجالت‌ نمی‌كشید كه‌ با من‌ سختی‌ می‌كنید؟
4  و اگر فی‌الحقیقه‌ خطا كرده‌ام‌، خطای‌ من‌ نزد من‌ می‌ماند.
5  اگر فی‌الواقع‌ بر من‌ تكبّر نمایید و عار مرا بر من‌ اثبات‌ كنید،
6  پس‌ بدانید كه‌ خدا دعوی‌ مرا منحرف‌ ساخته‌، و به‌ دام‌ خود مرا احاطه‌ نموده‌ است‌.
7  اینك‌ از ظلم‌، تضرّع‌ می‌نمایم‌ و مستجاب‌ نمی‌شوم‌ و استغاثه‌ می‌كنم‌ و دادرسی‌ نیست‌.
8  طریق‌ مرا حصار نموده‌ است‌ كه‌ از آن‌ نمی‌توانم‌ گذشت‌ و بر راههای‌ من‌ تاریكی‌ را گذارده‌ است‌.
9  جلال‌ مرا از من‌ كنده‌ است‌ و تاج‌ را از سر من‌ برداشته‌،
10  مرا از هر طرف‌ خراب‌ نموده‌، پس‌ هلاك‌ شدم‌. و مثل‌ درخت‌، ریشه‌ امید مرا كنده‌ است‌.
11  غضب‌ خود را بر من‌ افروخته‌، و مرا یكی‌ از دشمنان‌ خود شمرده‌ است‌.
12  فوجهای‌ او با هم‌ می‌آیند و راه‌ خود را بر من‌ بلند می‌كنند و به‌ اطراف‌ خیمه‌ من‌ اردو می‌زنند.
13  «برادرانم‌ را از نزد من‌ دور كرده‌ است‌ و آشنایانم‌ از من‌ بالكلّ بیگانه‌ شده‌اند.
14  خویشانم‌ مرا ترك‌ نموده‌ و آشنایانم‌ مرا فراموش‌ كرده‌اند.
15  نزیلان‌ خانه‌ام‌ و كنیزانم‌ مرا غریب‌ می‌شمارند،و در نظر ایشان‌ بیگانه‌ شده‌ام‌.
16  غلام‌ خود را صدا می‌كنم‌ و مرا جواب‌ نمی‌دهد، اگر چه‌ او را به‌ دهان‌ خود التماس‌ بكنم‌.
17  نفس‌ من‌ نزد زنم‌ مكروه‌ شده‌ است‌ و تضرّع‌ من‌ نزد اولاد رحم‌ مادرم‌.
18  بچّه‌های‌ كوچك‌ نیز مرا حقیر می‌شمارند و چون‌ برمی‌خیزم‌ به‌ ضدّ من‌ حرف‌ می‌زنند.
19  همه‌ اهل‌ مشورتم‌ از من‌ نفرت‌ می‌نمایند، و كسانی‌ را كه‌ دوست‌ می‌داشتم‌ از من‌ برگشته‌اند.
20  استخوانم‌ به‌ پوست‌ و گوشتم‌ چسبیده‌ است‌، و با پوست‌ دندانهای‌ خود خلاصی‌ یافته‌ام‌.
21  بر من‌ ترحّم‌ كنید! ترحّم‌ كنید شما ای‌ دوستانم‌! زیرا دست‌ خدا مرا لمس‌ نموده‌ است‌.
22  چرا مثل‌ خدا بر من‌ جفا می‌كنید واز گوشت‌ من‌ سیر نمی‌شوید.
23  كاش‌ كه‌ سخنانم‌ الا´ن‌ نوشته‌ می‌شد! كاش‌كه‌ در كتابی‌ ثبت‌ می‌گردید،
24  و با قلم‌ آهنین‌ و سرب‌ بر صخره‌ای‌ تا به‌ ابد كنده‌ می‌شد!
25  و من‌ می‌دانم‌ كه‌ ولی من‌ زنده‌ است‌، و در ایام‌ آخر، بر زمین‌ خواهد برخاست‌.
26  و بعد از آنكه‌ این‌ پوست‌ من‌ تلف‌ شود، بدون‌ جسدم‌ نیز خدا را خواهم‌ دید.
27  و من‌ او را برای‌ خود خواهم‌ دید. و چشمان‌ من‌ بر او خواهد نگریست‌ و نه‌ چشم‌ دیگری‌. اگر چه‌ گُرده‌هایم‌ در اندرونم‌ تلف‌ شده‌ باشد.
28  اگر بگویید چگونه‌ بر او جفا نماییم‌ و حال‌ آنگاه‌ اصل‌ امر در من‌ یافت‌ می‌شود.
29  پس‌ از شمشیر بترسید، زیرا كه‌ سزاهای‌ شمشیر غضبناك‌ است‌، تا دانسته‌ باشید كه‌ داوری‌ خواهد بود.»